مادری دارم که بسیار بداخلاق و بد دهان است . من و برادرم هیچ وقت سایه ی مادر را روی سرمان حفظ نکردیم و به جز داد و فریاد چیزی از او نشنیدیم . احترام هیچ کس را نگه نمی دارد ولی انتظار دارد که همه احترام او را نگه دارند . حتی احترام پدر و مادر خودش را هم نگه نمی دارد . جلوی پدرم به مادرش بد و بیراه میگوید . مادرم فقط ایراد های بقیه را می بیند خیلی دعا کرده ام ولی هر روز بدتر از دیروز میشود گاهی دلم می خواهد که او نباشد . بدون مادر راحت تر هستم .آیا احترام چنین مادری واجب است ؟ راهنمایی بفرمایید . 

پاسخ اگر این خانم به نامه ی خودش نگاه کند می بیند که مهمترین آسیبی که به ایشان وارد شده است این است که شبیه مادرش شده است . آیا ایشان در سرتاسر این نامه نکته ی خوبی از مادرشان گفتند ؟ واقعا این مادر هیچ خوبی ندارد ؟ حتی دست پختش خوب نیست ؟ گاهی اوقات محبت صمیمانه ای نکرده است ؟ محال است . ما همه یاد گرفته ایم که بهانه گیر منفی باشیم . اگر به ما نصف لیوان آب بدهند می گوییم که چرا پُر نیست ؟ حیف که ما نتوانستیم نیمه ی پر لیوان را ببینیم . باید می گفتیم که چه خوب است نصف لیوان پر است کاش همه ی لیوان پر بود . ما باید هنر بهانه گیر مثبت بودن را یاد بگیرم. این دختر باید یاد بگیرد که همین مادر با این تلخ زبانیها و تلخ رفتاری ها شیرین هایی دارد ولو خیلی کوچک . اگر شما نتوانی آن خوبی ها را ببینی ، شما هم مثل مادر یا بدتر از مادر رفتار کرده اید. ما نمی دانیم که این مادری که به این تلخی ها رسیده ، چه پیشینه ی تلخی را گذرانده است چون معمولا وقتی آدم به این شرایط می رسد یک شرایط خیلی سختی را طی کرده است و نتوانسته مسائلش را حل کند . این تلخی ها در جانش تبدیل به شیرینی نشده است . داشتن پدر خوب باعث شده که شما از این غافل بشوید که مادر شما نیاز به همراهی شما دارد . اگر مادر شما این قدر تلخ زبان و تلخ رفتار است ، نیاز به مراقبت های ویژه ی شما دارد ، یک عملیات عاطفی و اورژانسی نیاز دارد . ببینید ، یک پدر مهربان و یک مادر تلخ زبان که به همه ی چی گیر می دهد و بهانه میگیرد . بچه ها به سمت پدر می روند و طبیعتا مادر تنهاست . مادر در این خانواده مورد توجه نیست . بداخلاقی و بدرفتاری او باعث میشود که افراد خانواده با این مادر کج دار و مریز کنار بیایند ، به حداقل ارتباط عاطفی برسند . گاهی دختران دبیرستانی خوب است که بی بهانه مادرشان را ببوسند بخاطر اینکه ممکن است کدورتی پیش آمده باشد و این باعث میشود که رابطه ی عاطفی آنها هم قطع بشود . پس یادتان باشد که ایشان مادر شما هستند بعنوان یک مادر بیولوژیک ، اگر شما را بدنیا آورده بود و رهایتان کرده بود ، باز هم تمام حقوق مادری را داشت . حالا این مادر هست و قطعا خدماتی را به شما ارائه می کند ، هیچ کدام وظیفه اش نیست . شما از حقوق مادری هیچ چیزی را نباید کم بگذاری و منظور این نیست که شما به کارهای مادرت رسیدگی بکنی ، شما باید دل مادرت را مراقبت کنی ، مگر چیزی را غلط بگوید که خدا روی آن خط قرمز کشیده است . ما باید هر جا به چراغ چشمک زن خدا برخورد کنیم توقف کنیم یعنی جلوتر نرویم . ما با گناه کردن دل کسی را بدست نمی آوریم . پس من یادم باشد که اهل بیت بعد از خدا سه بار تاکیده کرده اند مادرت ، مادرت ، مادرت . حواست باشد که دل مادرت را بدست بیاوری . اگر مادر شما خیلی خوش اخلاق بود ، خیلی مهربان بود ، شما هنر می کردی که به او محبت کنی ؟ محبت محبت می آورد . مادری که خیلی مهربان است و هوای بچه اش را دارد این خیلی بی معرفتی است که بچه به او بی توجهی کند . مادری که تلخ زبان است اگر شما توانستی تلخی او را شیرین کنی پیروز شدی ، بر خودت پیروز شدی . در حقیقت یک فرایند خودسازی است . خداوند در این دنیا یک گنج بزرگ برایت گذاشته است . گنج بزرگ همان مادر بداخلاق است یعنی اینکه این مادر بداخلاق قرار است سوئیچ بهشت رفتن شما بشود و بهشت ساختن این زندگی که تلخی هایش را تحمل کنی . فردی که مسئولیتی در مملکت دارد و وضع مالی خوبی هم دارد می گفت که مادر کهنسال شده بود ، بی حوصله و بد زبان شده بود . من مجبور بودم که به همه ی امورش رسیدگی کنم ، مرخصی بگیرم و مادرم را حمام ببرم ولی مادرم از این کار خیلی عصبانی می شد و در حمام من را می زد و من بابت اینکه به سلامتی او رسیدگی می کردم کتک می خوردم . وقتی او کار را می کرد من دست و پایش را می بوسیدم . الان مادر ایشان از دنیا رفته است . ایشان می گفت که من هرآنچه که در زندگی ام دارم از شیرین برخوردن کردن با تلخی های مادرم است آن هم فقط برای خدا . می دانستم که خدا تمام رضایتش را سمت من می آورد وقتی من با چنین مادری کنار می آیم . اگر ما نتوانستیم خوبی دیگران را پیدا کنیم یعنی اینکه بینایی عاطفی ما ضعیف شده است . چطور اگر خوب نبینیم سراغ بینایی سنجی می رویم . بینایی عاطفی شما کم شده است که نمی توانی خوبی های این آدم را ببینی . هنر دیدن زیبایی در متن زشتیها ، هنر انسان بودن و خلیفه ی خدا بودن است . من خودم چقدر عیب و گناه دارم ولی خدا چقدر از من خوبی می بیند. در دعای کمیلی می گوید : خدایا تو چقدر خوب و زیبا بین هستی که من را پیش مردم این قدر زیبا جلوه دادی که همه از زیبایی های من تعریف می کنند. این نگاه خدا است که به همه ی ما یاد می دهد. کسی که زشتیها را می بیند بی هنر است . تمرین کنید . اگر من قدرت دیدن خوبی ها را داشته باشم در من روحیه ی شکرگزاری پیدا میشود و شِکر شُکر زندگی شما را عوض می کند .

مشاور: نیلچی زاه