چرا خانواده ها عاشق شدن را برای دختر جوانشان
بد می دانند؟
پاسخ:
دغدغه خانواده ها در مورد جوانان به خاطر پیامدها و آسیب هایی است که در این نوع عشق ها وجود دارد و الا خود عشق بد نیست. متاسفانه جوانان چون همان اول راه را می بینند و به پیامدها و آسیب های روابط خیابانی و عاشق شدن از این نوع آگاهی ندارند ، از دغدغه خانواده ها و جوانان آگاهی ندارند و حتی ناراحت می شوند که چرا جامعه و خانواده از آنها مراقبت می کنند و نگران آنها هستند. واقعیت آن است که غریزه جنسی از نیرومندترین غرایز در وجود انسان است که بسیاری از رفتارهای انسانی را شکل می دهد و به گونه های مختلف ظهور و بروز دارد. اسلام که یک مکتب جامع است و می خواهد مردان و زنان مسلمان ، از یک طرف روحی آرام و اعصابی سالم و چشم و گوشی پاک داشته باشند تا بتوانند قله های رفیع انسانی و رستگاری را فتح نمایند و از طرف دیگر به نیازهای غریزی و فطری خود نیز دست یابند ، بنابراین با حساسیت ویژه ، اما واقع بینانه و لحاظ کردن طبیعت و امیال درونی و خواسته های نفسانی انسان ، قوانین و احکامی را جهت حفظ و نگه داری فرد و جامعه در خط اعتدال و میانه روی وضع کرده است . از جمله آن احکام ، چگونگی ارتباط با جنس مخالف است .اینها همه به سبب این است که اسلام از جانب کسی برای هدایت انسان ها فرستاده شده است که خالق فطرت وغریزه با تمامی استعدادهای بهینه و ذخیره شده در انسان است. بنابراین هر عاملی که موجب تحریک انگیزه های شهوانی در جامعه گردد و به آرامش روحی و روانی و عفت عمومی ، صدمه وارد کند، مورد تأیید اسلام نیست . اسلام می خواهد انواع لذت های جنسی در محیط و درون خانواده شکل گیرد واز این طریق آرامش روحی و روانی و پیوند های عاطفی نیز برقرار بماند و با طرح آن در محیط جامعه به پیوند خانواده و اجتماع نیز آسیب وارد نشود . به جهت همان میل شدید جنسی گاهی اوقات بی آنکه دختر و پسر(به خصوص دختران ) بخواهند ، در شرایطی قرار می گیرند که حتی اراده خود را از دست می دهند و دیگر نمی توانند از ارتباط جنسی خودداری کنند و ناخود آگاه و بی آنکه که بخواهند ،کم کم در آن شرایط بدون بازگشت قرار می گیرند و زمانی متوجه می شوند که کار از کار گذشته است ، یعنی با فراهم شدن شرایط دیگر، اراده جلوگیری بسیار سخت و دشوار است . به خصوص آنکه پسران فریب کار و متاسفانه حرفه ای درفریب دختران جوان در این موارد ، شیاد و تردست هستند ، پس چرا نباید این جریان را از سرچشمه بست ؟ به همین خاطر در اسلام حتی خلوت کردن زن و مرد (دختر و پسر) نامحرم در مکانی که رفت و آمد نباشد ، حرام و گناه است . در آخر این که مگر غیر از این است که تمام روابط جنسی بین دختران و پسران از همین ارتباط های به ظاهر ساده و دوستانه آغاز شده است ؟ و متأسفانه به همین ارتباط جنسی ختم نشده ، بلکه عاملی برای پدید آمدن بسیاری از ناهنجاری های اجتماعی و روانی نیز می شود. بهترین شاهد بر ادعای فوق مراجعه به واقعیات موجود در اجتماع است، شما در باره طلاقها ، فسادهای جنسی، اعتیاد و افسردگیها مقداری تحقیق کنید ، ببینید نقطه شروع این نابسامانیها از کجا بوده ؟ بسیاری از آنها با یک نگاه ساده یا یک ارتباط کلامی کوچک با نامحرم شروع شده و به تدریج به ایجاد محبت و عشق و مشغول شدن فکر انجامیده و در انتها به قرار و مدار و . . . اما مسئله این است که چون جوانان و نوجوانان مخصوصا دختران جوان، هنوز به سنی نرسیدهاند که عاقبت برخی از کارها برایشان تجربه شده باشد، فقط همان ابتدای کار را که شیرین است میبینند و خدای ناکرده به دوستی با پسران نامحرم تن میدهند و به این ترتیب وارد دامی میشوند که خلاصی از آن بسیار دشوار است . چرا که اولین مشکل آنها، مشغولیت فکرشان است و عقب افتادن تدریجی از درس . مشکل بعدی خانواه (اگر دارای خانواه مذهبی باشند)، مشکل بعدی ازدواج است . آنها اگر بخواهند با همان پسری که از طریق کوچه و خیابان با او آشنا شدهاند ازدواج کنند هیچ ضمانتی وجود ندارد که آن پسر چند دوست دختر دیگر در آستین نداشته باشد و سر بزنگاه از این دختر جدا و به آنها نپیوندد و به این ترتیب دختران زیادی را دچار داغ فراق و افسردگی و نابسامانی خانوادگی نکند ، حتی در دانشگاهها یا محیطهای کاری نیز ارتباط نامناسب با نامحرم، غالبا باعث گرفتاری است ،زیرا چه بسا باعث ایجاد عشقهایی در دل دختران و پسران جوان میگردد که به دلائل گوناگون، هرگز به "وصل" منجر نخواهد شد و داغ آن برای همیشه به دل طرفین خواهد ماند و فکرشان را آزرده خواهد ساخت . مسائل فوق هیچکدام قصه نیست ، بلکه واقعیتهایی است که به وفور در جامعه جاری است و ما تنها با گوشه هایی از آنها آشنا می شویم . بسیاری از گرفتاران این مسائل به دلیل حیا و شرم، مشکلات خود را برای دیگران بازگو نمیکنند . اگر این کار را میکردند درس عبرت خوبی برای دیگران مخصوصا جوانان و نوجوانان میگشت. نکته مهم این است که وقتی این مشکلات ریشهیابی میشوند ، غالب آنها از همان نگاههای کوچک و سخنهای کوتاه و عشوههایی آغاز میشوند که به نظر پرسشگر دل پاک ما، نبایست روی آنها حساسیت نشان داد، اما چه میتوان کرد که همین موارد کوچک اگر مورد بی توجهی واقع شوند و ادامه یابند سر از مشکلاتی بسیاریدر میآورند. بنابراین احکام دین مقدس اسلام، بر اساس مصلحت زندگی انسانهاست و خداوند که بهتر از هر کس ساختمان فطری انسان را میشناسد، از روی محبت و به خاطر خود ما این احکام را وضع نموده و گرنه او نه بخیل است و نه نیازمند به این احکام. ما نیز در نگاه خود به زندگی بایستی عاقبت کارها را بنگریم و از زندگی دیگران عبرت بگیریم و به این نکته برسیم که : چه بسا لذتهای کوتاه که رنجهای طولانی به ارمغان میآورد .