دانش آموز دوره دبیرستان هستم. در ماشین دختری را دیدم، از آن به بعد همیشه او در ذهنم وجود دارد، نمی توانم او را فراموش کنم، دیگر خسته شده‌ام. لطفاً مرا راهنمایی کنید.

پاسخ: 

پیش از پرداختن به پاسخ تذکر نکته ای را لازم می دانیم و آن اهمیت حکم اسلام در مورد نگاه به نامحرم است. "شکی نیست که نگاه، سرآغاز لغزش و احیاناًَ سقوط و انحراف است. ممکن نیست کسی نگاه خود را کنترل نکند اما موفق به مهار نفس و شهوت بشود، زیرا پس از دیدن، میل و هوس نیز تحریک می شود و در آن حال خویشتنداری و جلوگیری از آثار بعدی، کار آسانی نیست. اسلام دستور داده است که اگر کسی به طور غیرارادی چشمش به نامحرم افتاد، از نگاه دوباره که عمدی و آلوده است، بپرهیزد و حتی سیمای طرف مقابل را در ذهن تداعی نکند و از هر گونه فکر و خیال وسوسه‌انگیز خودداری نماید.1 پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: نگاه به نامحرم، تیری زهرآلود از ناحیه شیطان است. هر از ترس خدا آن را ترک گوید، خدا به او ایمانی می‌دهد که شیرینیش را در دل احساس کند.2 برادر گرامی: نیاز به بیان بیشتر و نتیجه گیری از توضیحات و حدیث مذکور نیست، چه این که خود اهمیت این حکم الهی، و اثر تیر زهرآلود شیطان را در دل خویش حس کرده ای و مشکل شما از ناحیه همان نگاه مسموم است. فضای مساعد روحی: مشکل شما از ضعف اراده و آمیخته با نوعی بیماری روحی نشأت می گیرد که برای درمان آن لازم است در آغاز فضای مساعد روحی فراهم شود، سپس به ذکر توصیه های عملی و کاربردی بپردازیم. آسیب شناسی یا کشف هویت خود: خودیابی و خویشتن شناسی و آگاهی از ضعف ها و نقص های درونی خویش مانند ضعف اراده و عدم اعتماد به نفس، تأثیر پذیری از حوادث و دیگران یا از افکار و تخیلات واهی گسسته، دور بودن از آینده‌نگری و بالاخره توصیف خویش که چگونه آدمی هستم؟ نقاط قوت و ضعف من چیست؟ فضای مساعد روحی را فراهم و زمینه‌ را برای حل مشکل آماده می کند. باور به امکان تغییر و خود تلقینی: انسان موجود شگفت‌انگیز و پرتحولی است. یکی از ویژگی‌هایش اینست که اگر بخواهد، می‌تواند هرگونه ضعف و مشکلی را برطرف کند، از این رو مطمئن باش و پیوسته به خود تلقین کن که خود‌سازی و اصلاح نفس و خروج از مشکل امکان‌پذیر است و من می‌توانم خودم را اصلاح کنم و به حالت اولیه برگردم. انگیزه و عزم: پس از امیدواری و اطمینان به پیروزی باید با عزمی راسخ و تصمیمی قاطع برای برون رفت از مشکلی که دارید وارد عمل شوید. تشکیل دادگاه درونی و تجزیه و تحلیل کارکردها: دادگاهی در درون خویش تشکیل دهید و با خود به استدلال و تجزیه و تحلیل عملکردهای خویش بپردازید. از خویش بپرسید: شما کسی را که اصلاً نمی شناختید و از وضعیت اخلاقی و فکری و از دیانت و صداقت و اصالت خانوادگی‌اش اطلاع و آگاهی نداشته‌اید، چرا شیفته او شده‌اید. بگو: ای نفس من! آیا این شیفتگی نشانه ضعف و زبونی تو نیست؟چگونه چنین شیفته کسی شدی که تنها چند ساعت او را بیشتر ندیدی؟ درحالی که تمام نقص ها و ضعف های انسانی در اوست! تنها رنگ پوست و صورت او را دیدی که با زخمی خراشیده می شود و با بیماری از بین می رود و فانی است! آیا به خداوندی که هر لحظه با تو است و در کنار تو و آفریننده تمام زیبایی هاست و هیچ نقص و کمبودی ندارد، این گونه شیفته شده ای؟ او که خالق تو است و به تو همه نعمت ها را ارزانی داشته و هیچ لحظه‌ای از تو غایب نیست و هیچ نقص و رنجوری بر او عارض نمی‌شود. آیا احساس نمی کنی بازیچه شیطان و گرفتار وسوسه"خناس" پلید شده‌ای؟ آیا وقت آن نرسیده که با شهامت و یک نهیب حیدری او را از صحنه ذهن و فکر و خیال خود خارج کنی و قلبت را به خدا اختصاص دهی تا پایگاه عروج به مقام قرب الهی شود؟ به یاد داشته باش که خداوند دو دل در وجود انسان قرار نداده است. همچنین به قاضی دادگاه وجدان خویش بگو از نفست سئوال کند که تو اولاً از افکار و گرایشها و سوابق دختر و خانواده اش آگاهی نداری و نمی دانی از جهات مختلف با تو هماهنگ است یا نه؟ ثانیاً: بر فرض آگاهی و هماهنگی، وقتی دست رسی به او نداری حتی گفتی که حجاب را رعایت نمی کردند و دام را گستردند و چه بسا کسان دیگر را نیز گرفتار کرده باشند. و رسیدن به او برایت میسر نیست، آیا اسب خیالات را در مورد او به جولان درآوردن،‌ جز فکر و ذهن خویش را خسته کردن و تن را فرسودن و توان تحصیل و کار و تلاش را از خود سلب کردن چه فایده و ثمری دارد؟ اگر تشکیل دادگاه درونی توسط قاضی وجدان و با حضور عقل و اندیشه چندین بار تکرار شود، قطعاً نتایج و ثمرات مفیدی خواهد داد. راهکار عملی و درمان واقعی: راهکار اصلی و عملی برای برطرف شدن مشکل تان فراموش کردن دختر و آن خاطره است، "نه زیاد یاد کردن آن" از این رو لازم است زمینه ای برای خود فراهم کنید تا آن سوژه از ذهنتان به تدریج خارج شود. برای فراهم شدن چنین زمینه ای به توصیه های زیر عمل کنید: 1)پرهیز مطلق از تنهایی: شیطان در تنهایی بسیاری افراد به خصوص جوانان، همدم آنان است و با حضور فعال و وسوسه انگیز خویش در ذهن و خیالشان آنان را اسیر و گرفتار دام خویش می‌سازد، از این رو باید از هر گونه تنهایی، در هنگام خوابیدن، درس خواندن و مطالعه کردن، در جایی ماندن و قدم زدن و به طور کلی هر گونه تنهایی دوری کنید. 2) پرهیز از بیکاری: با ایجاد اشتغال فکری و ذهنی یا بدنی و فیزیکی از بیکاری اجتناب کنید. با مشغول ساختن خویش به مطالعه کتابهای درسی و غیر درسی، فکری و استدلالی مانند ریاضیات، فلسفه و منطق، یا مطالعه کتابهای ادبی(شعرو داستان) همچنین با حفظ آیات قرآن یا اشعار مفید، ذهن خود را از آن "سوژه" منحرف سازید. پرداختن به کارهای بدنی و فیزیکی به خصوص ورزشهای پرجنب و جوش و دسته جمعی مثل فوتبال، والیبال، پیاده روی و کوهنوردی به صورت تیمی و یا شرکت در مجامع عمومی نظیر کلاسهای علمی و آموزشی، دینی و مذهبی، هنری و ادبی، راهکارهای مفیدی هستند برای فراموشی تدریجی آن سوژه. 3) استمداد از حق تعالی و اولیای الهی: یکی از موثرترین راه ها یاری جستن از حق تعالی و درخواست فروتنانه و عاجزانه از او و توسل به اولیای الهی علیه السلام به خصوص توسل و ارتباط قلبی با حضرت بقیه ا...(ارواحنا فداه) است که می توانی این مشکل و هر مشکل دیگری را با آن حل کنی. 4)دعا درمانی: اشتغال ذهن به امری واهی و غیر مقدس از وسوسه های شیطان است. برای رفع وسوسه‌های شیطان و دور ساختن او از ذهن و وهم، در روایات منقول از معصومین(علیهم السلام) دستورهایی رسیده است که در زیر به ذکر یک دستور بسنده می کنیم: مردی نزد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) از وسوسه شیطان شکایت کرد که ذهن او را به امری مشغول می‌سازد. حضرت فرمود: مکرر بگو: " توکلت علی الحی الذی لایموت، والحمدلله الذی لم یتخذ ولداً، ولم یکن له شریک فی الملک، و لم یکن له ولیٌ من الذل و کبره تکبیراً" آن مرد پس از مدتی خدمت پیامبر(ص) رسید و عرض کرد: به دستور شما عمل کردم، خداوند وسوسه مرا برطرف کرد.