به دو تا پسر قسم قرآن خورده ام که تا آخر عمر با آنها بمانم هردو نیز عاشق من هستند نمی دانم چه کنم . ضمن این که تکلیف قسم من چه می شود ؟


پاسخ اینکه آدم برای یک کار گناه و حرام قسم بخورد چیز عجیبی است . ایشان می گوید که به دو تا پسر قسم خورده ام که تا آخر عمر با آنها باشم، به چه قید الهی، یا انسانی یا تعهد واقعی؟    از کجا معلوم که  خود این آقا پسر ها به سه یا چهار دختر دیگر قسم نخورده باشند که با آنها باشند ؟ ما دچار یک جور بی هنجاری عاطفی شده ایم . من نمی خواهم الان بحث از روابط درون خانواده و زندگی مشترک و ازدواج بکنم، می خواهم بگویم در روابط عاطفی وقتی یک دختر خانم با چند آقا پسر است یا یک آقا پسر با چند دختر خانم است یعنی دچار یک جور تعارض های عمیق شخصیتی شده است . در حال گرفتن یک بیماری شدید و وحشتناک است . آن هم این است که فکر می کند از این طریق وقتی با آدم های مختلف است سیر می شود . درصورتی که این خوردن از آب دریا است . هرکس آب دریا را می خورد می داند که تشنه تر می شود.   بدون اینکه واقعاً آن مقدار آبی را که نیاز دارد به سلولهای بدن برساند فقط به آنها آسیب اساسی می رساند . کسانی که در رابطه ی غیر الهی و غیر استاندارد اخلاقی در رابطه با نامحرم قرار می گیرند ، چه دختر ها و چه پسرها ، قلب آنها پارکینگ عمومی می شود . امروز به فرد الف علاقه مند هستند و فردا به فرد ب و می گویند چه اشکالی دارد ؟ الف و ب و ج در کنار هم باشند . اصلاً تکلیف خودش را نمی داند . چون خود را نمی شناسد و طرف مقابل را نیز نمی شناسد . این جزء آن موارد خطرناک و آزاردهنده و آسیب رسانی است که متأسفانه گاهی اوقات انسان در برخوردها  می بیند . اینکه دوست ما الان این دغدغه را دارد که من با قسم خود چه کنم ، این قسم از اصل باطل بوده است . شما برای یک چیز حرام به قرآن قسم خورده اید از اصل باطل است . شما حتی نباید برای یک چیز فوق العاده ارزشمند قسم بخورید . به ما تأکید شده که برای امور دنیایی به نام خداوند و امور ارزشمند قسم نخورید و قسم به گونه ای نشان دهنده ی این است که کار شما مشکل دارد . برای همین قسم می خورید که بگویید نه واقعاً هست .  چه قسمی بالاتر از عقد ازدواج و زوجیت که خداوند شاهد آن است . در حقیقت بدون آنکه شما قسم بخورید عهد کرده اید . شما این را جایگزین آن عبارت طلایی وکلید نهایی کرده اید که خداوند برای محرمیت یک زن و مرد به هم اجازه داده است . حتی اگر قسم خورده باشید که من با تو ازدواج می کنم این قسم ارزشمند و حقیقی نیست. چون در یک رابطه ی غلط و نادرست پیش رفته است . البته اگر یک آقا پسر یا یک دختر خانم نسبت به جنس مخالف فقط یک نفر که در حیطه ی الهی معنا دار شود این قسم را خورده باشد که با هم ازدواج کنند ، این لوازم حقیقی آن باشد . نه اینکه این دختر خانم یا این آقا پسر با یکدیگر روابط غلط عاطفی و غیر الهی را داشته باشند بعد این قسم را برای روز مبادا نگاه داشته باشند . یک نکته ی تکمیلی را خدمت دوستان عرض کنم : آن دوست خوب که گفته بودند آقا پسری شماره ی تلفن ایشان را گرفته اند و از ایمان این خانم خوششان آمده و این دختر خانمی که قسم خورده به قرآن برای اینکه با دو تا آقا پسر دوست باشد ، شاید به نظر خیلی از دوستان طنز بیاید و ویژگی های منفی آن را خیلی جدی ببینند . وبرخی از بینندگان هم که موارد و مشکلاتی را در همین زمینه دارند آنها هم  نگاه کنند و به نظر آنها بیاید که موقعیت آنها کاملاً با این افراد متفاوت است . اما مسئله این است که حواس ما باشد هر کسی که داناتر و عاقل تر است نسبت به آن افرادی که عهد ایمانی و عهد عقلی و فکر حقیقی خود را جدی نمی گیرند طبیعی است که اشکالات را خیلی جدی تر می فهمد . یک بار اگر ما از بیرون به خود نگاه کنیم خیلی راحت می توانیم بفهمیم که چقدر اشتباهات بزرگ و عجیبی می کنیم . اینکه این دوست خوب می گویند که من حاضر هستم با دو آقا پسر دوست باشم و به قرآن قسم بخورم و آن دختر خانمی که می گوید آقا پسری شماره تلفن دختر خانمی را گرفته برای اینکه ایمان او را بفهمد . آیا اینها واقعاً عرصه ای است برای اینکه ما با قرآن و سنجش ایمان جلو برویم یا نه اینها اصلاً جای غلطی است . درحقیقت آقا پسری که همینجوری شماره تلفن دختر خانم ها را می گیرد با آنها حرف می زند ، گپ می زند و ابراز محبت می کند واقعاً دنبال ایمان این دختر خانم است ؟ اگر یک مقدار توجه کنیم می بینیم که اینطور نیست و راحت جواب معادله را بدست می آوریم . اما گاهی اوقات به خود اجازه می دهیم که اشتباه کنیم . این بدترین اشتباه بزرگ زندگی ما آدمها است وقتی که دل ما می خواهد، از هنر چشم پوشی استفاده کنیم و ترجیح دهیم که حقیقت را نبینیم. مراقب باشیم مبادا در رفتار ، فکر و گفتار ما به گونه ای عمل شود که کسانی که اهل ایمان و فکر هستند در دل خود به ما بخندند . وآنوقت اینها ذخیره ای می شود برای اینکه ما راه بهشت را گم کنیم .
مشاور: نیلچی زاده