سوال:


من یک دختر 21ساله هستم. از وقتی به بلوغ عقلی و اجتماعی رسیدم یعنی حدودا15سالگی شروع کردم به فاصله گرفتن از خانواده. بیشتر ساعات زندگی ام رو یا تو اتاقی مستقل یا با دوستانم یا خارج از خانه میگذروندم. خانواده ی بدی ندارم تنها ویژگی شخصیتی مادرم مرا آزار میدهد. او برای تمامی اعضای خانواده تصمیم گیری میکند به این معنا که هی دستور میدهد و پر حرف است .حتی با پدرم. ولی پدرم بیشتر سکوت میکند. این چند ماه اخیر که خواهرم عقد کرده وضعیت زندگی ما آشفته شده چون او هم خلقیات مادرم را دارد ولی شوهرش پذیرا نیست و از همان روز اول هم دعوا داشتند. من دختر مذهبی هستم و اکثرا به خاطر پایبندی بیشتر به دستورات دینی از خانواده فاصله گرفتم. اما الان که حدودا 6ماه است مادرم بازنشسته شده و اوقات بیشتری در خانه است اشتباهات رفتاری او و خواهرم مرا آزار میدهد. دیگر خانه مامنی آرام برای من نیست همه اش شده جروبحث. از کارهام بازموندم و جدیدا دچار فراموشی میشوم و این رو بی ارتباط با فشارهای مختلفی که رومه نمیدونم.باهاشون صحبت میکنم چندین بار!! اما انگار هیچ فایده ای نداشته. اونها رفتارهاشون رو تغییر نمیدهند.

جواب:


عزیزم ما هیچ وقت مسؤل تغییر رفتارهای دیگران نیستیم و اصلا نمیتوانیم دیگران رو تغییر بدیم حتی اگر مادر یا افراد نزدیک به ما باشند ما تنها میتونیم رو خودمون کار کنیم و با تغییر رفتار خودمون بهداشت روانیمون رو حفظ کنیم وگرنه به قول شما دچار فراموشی و هزار مسٔله دیگه میشیم به این نکته هم توجه داشته باش که این بحران همیشگی نیست و شرایط در حال حاظر توی خونه به هم ریخته هست.. شما سعی کن در یک زمان آ رام این مشکل و پیامد رفتار آنها روی خودت رو براشون توضیح بدی اگر نشد با مشاور مدرسه یا یک مشاور دیگه مسٔله رو در میون بذار تا اونها به صورت علمی پیامد ها رو براشون توضیح بدن در ضمن اگر هم چند بار گفتی و گوش نمیدن دلیل بر بیتوجهی اونها نیست چون مشکل خواهرتون و آیندش رو توی خطر میبینن اون رو در اولویت گذاشتن.. و در آخر اگر میگی آدم معتقدی هستید از خداوند کمک بگیر ..توکل کن..تفکر کن.. توسل کن و دامنه صبرت رو افزایش بده تا به آرامشی که همه ما انسانها شایستش هستیم برسی..